خلاصه جامع کتاب نبرد حق و باطل (مرتضی مطهری)

خلاصه جامع کتاب نبرد حق و باطل (مرتضی مطهری)

خلاصه کتاب نبرد حق و باطل ( نویسنده مرتضی مطهری )

کتاب نبرد حق و باطل استاد شهید مرتضی مطهری، با ژرف بینی خاص خود، تقابل ازلی و ابدی حق و باطل را در دو ساحت هستی و جامعه واکاوی کرده و راهکارهایی برای احیای تفکر اسلامی ارائه می دهد تا خواننده در این کشاکش همیشگی، مسیر حق را بشناسد و به سوی جامعه ای زنده و پویا گام بردارد.

شهید مرتضی مطهری، نامی آشنا در سپهر اندیشه اسلامی معاصر، با آثار عمیق و روشنگر خود، همواره چراغ راهی برای نسل های تشنه حقیقت بوده است. او نه تنها یک فیلسوف و متفکر برجسته، بلکه مصلحی دلسوز بود که درد جامعه اسلامی را با تمام وجود حس می کرد. در میان آثار پربار ایشان، کتاب «نبرد حق و باطل» جایگاه ویژه ای دارد. این کتاب که حاصل مجموعه ای از سخنرانی های استاد است، خواننده را به سفری فکری می برد تا با یکی از بنیادین ترین چالش های هستی و زندگی اجتماعی، یعنی کشمکش میان حق و باطل، مواجه شود. در این مسیر، او تلاش می کند تا با تحلیل دقیق مبانی این نبرد در ابعاد هستی شناختی و جامعه شناختی، خواننده را به سوی درکی اصیل از اسلام و ضرورت احیای تفکر دینی رهنمون سازد. مطالعه این اثر، فرصتی است تا با افکار پویای استاد مطهری همراه شده و دیدگاهی نوین به مسائل اعتقادی و اجتماعی پیدا کنیم.

بخش اول: نبرد حق و باطل در هستی و جامعه

استاد مطهری در آغاز سفر فکری خود در کتاب «نبرد حق و باطل»، نگاهی عمیق به مبانی این کشمکش دیرینه می اندازد. او این نبرد را نه تنها در بطن جامعه انسانی، بلکه در تار و پود خود هستی ریشه یابی می کند. برای درک بهتر این موضوع، ابتدا به تبیین دیدگاه های مختلف درباره جهان و هدفمندی آن می پردازد و سپس با ظرافت خاص خود، تحلیل اسلامی از این واقعیت را آشکار می سازد.

مبانی هستی شناختی حق و باطل

در این بخش، خواننده همراه با استاد مطهری، به دنیای فلسفه هستی قدم می گذارد و با دیدگاه های متنوعی درباره ذات و هدفمندی جهان آشنا می شود.

دیدگاه های مختلف درباره هستی و هدفمندی آن

ابتدا، استاد مطهری نظریه مادیون را مطرح می کند؛ کسانی که با رویکردی بدبینانه، جهان را مجموعه ای بی هدف و نامطلوب می پندارند. در مقابل، الهیون و به ویژه اسلام، خلقت عالم را بر اساس حق، خیر و نیکی مطلق می دانند و معتقدند هیچ کاستی یا باطلی در نظام هستی راه ندارد. این دیدگاه، جهان را تجلی اسماء و صفات الهی، و سراسر عدل و حکمت می بیند. اما سومین نظریه، جهان را تلفیقی از خیر و شر می داند؛ با این استدلال که دوگانگی های موجود در عالم (خیر و شر، عدل و ظلم) نشان از دوگانگی در مبدأ هستی دارد، باوری که ریشه هایی در ثنویت ایران باستان نیز داشته است. این نظریه، اگرچه پیروزی نهایی خیر را پیش بینی می کند، اما در مبدأ، قائل به تضاد بنیادین است.

تحلیل اسلامی از اصالت حق و تبعی بودن باطل

استاد مطهری با تکیه بر حکمت الهی، دیدگاه اسلام را این گونه تشریح می کند که اصالت از آنِ حق و خیر است. او توضیح می دهد که نقص ها و شرور در تحلیل نهایی، به نیستی ها بازمی گردند نه هستی ها. شر از آن جهت که وجود دارد، شر نیست، بلکه از آن روست که منشأ نبودنِ خیری در جای دیگر می شود. شرور، ضرورت هایی هستند که لازمه ناگزیر خیرها محسوب می شوند. به عبارت دیگر، همان گونه که برای دیده شدن نور، باید سایه نیز وجود داشته باشد، شرور نیز نمادهایی هستند در مقابل بودها یا خیرها. هستی مطلق، یعنی خداوند تبارک و تعالی، خیر محض است و هیچ شر و نقصی در او راه ندارد. اما مخلوقات که فعل خداوند هستند، از ضعف وجودی برخوردارند و این ضعف، زمینه را برای ظهور نیستی ها فراهم می آورد. به همین دلیل، در عالم طبیعت که ضعیف ترین مرتبه وجود است، نشانه های ماهیت و نیستی بیشتر به چشم می خورند.

از این منظر، اگر به نظام هستی از بالا و از جهت هستی اش بنگریم، هیچ باطلی در آن دیده نمی شود و همه اش نور است؛ اما اگر از پایین نگاه کنیم، سایه و تاریکی را نیز مشاهده می کنیم که جز نبودن نور در یک محدوده مشخص نیست. این نگاه عمیق، معنای «ظهر الوجود ببسم الله الرحمن الرحیم» را آشکار می سازد؛ عالم هستی چیزی جز رحمانیت و رحیمیت خداوند نیست و حتی اسماء قهار و جبار الهی نیز از لطف بی انتهای او سرچشمه می گیرند. این بینش، تصویری خوش بینانه و هدفمند از هستی به خواننده ارائه می دهد، جایی که حق، ریشه و اصالت دارد و باطل، تنها نموداری موقتی و طفیلی است.

نبرد حق و باطل در جامعه و تاریخ

پس از تبیین جایگاه حق و باطل در گستره هستی، استاد مطهری به دومین قلمرو اصلی این نبرد، یعنی جامعه و تاریخ بشر، می پردازد. این بخش، خواننده را به تأملی عمیق درباره سرشت انسان و دینامیک های اجتماعی فرامی خواند و او را با نظریات مختلفی در این زمینه آشنا می سازد.

نظریات درباره سرشت انسان و جامعه

در این قسمت، به بررسی چهار دیدگاه اساسی درباره سرشت انسان و چگونگی شکل گیری جامعه پرداخته می شود. هر یک از این دیدگاه ها، تصویر متفاوتی از انسان و ظرفیت های او برای خیر و شر ارائه می دهند.

* اصالت شر (دیدگاه ماتریالیست ها): انسان ذاتاً شرور و نیازمند جبر بیرونی.
برخی فیلسوفان ماتریالیست معتقدند که انسان ذاتاً شرور و ستمگر است. اگر در تاریخ، اخلاق و ارزش های انسانی مشاهده می شود، این تنها نتیجه جبر طبیعت و ضرورت زندگی اجتماعی است. انسان ها دریافته اند که بدون یک قرارداد صلح اجباری، قادر به دفاع از خود در برابر مشکلات طبیعی نیستند. این دیدگاه، انسان را غیرقابل اصلاح می داند و هرگونه نظریه اصلاحی را مردود می شمارد، تا جایی که برخی از قائلین به آن، خودکشی را راهی برای پایان دادن به شر وجود انسان قلمداد کرده اند. استاد مطهری به سخن ملائکه در قرآن هنگام آفرینش انسان اشاره می کند: أتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ که خداوند نیز آن را تخطئه نکرد، بلکه فرمود: إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ، یعنی شما تنها یک روی سکه را دیده اید.

* اصالت خیر (ژان ژاک روسو و فطرت اسلامی): انسان بر فطرت خیر آفریده شده و انحراف معلول عوامل خارجی است.
در مقابل، دیدگاهی دیگر معتقد است که طبیعت انسان بر پایه خیر، عدالت و درستی بنا شده و انحرافات، نتیجه عوامل خارجی است. ژان ژاک روسو از مدافعان این نظریه است که جامعه را مسبب فساد بشر می داند و برای نجات انسان، بازگشت به طبیعت را توصیه می کند. این دیدگاه تا حدی شبیه نظریه فطرت در اسلام است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: کل مولود یولد علی الفطره حتى یکون ابوده یهودانه و ینصرانه. این حدیث نشان می دهد که انسان با سرشتی پاک و حق گرا متولد می شود و انحرافات، معلول تأثیرات بیرونی و اجتماعی هستند.

* اصالت خیر و شر (دیدگاه دوگانه): نزاع دائمی بین حق و باطل در انسان و جامعه.
عده ای دیگر معتقدند که جامعه، ممزوجی از خیر و شر است، زیرا انسان نیز موجودی است که هر دو بُعد خیر و شر در او وجود دارد. از این رو، نزاع بین حق و باطل همیشه در صحنه فرد و اجتماع جریان دارد. قائلین به این دیدگاه، پیروزی نهایی را با حق می دانند، اما اصالتی دوگانه برای خیر و شر قائل نیستند.

* نفی اصالت خیر و شر (ماتریالیسم تاریخی مارکس): نفی فطرت، اصالت اقتصاد و جبرگرایی تاریخی در تحولات جامعه.
فلسفه تاریخ مارکس، مبتنی بر نفی فطرت و غریزه است؛ یعنی انسان را لوح سفیدی می داند که جامعه، همه چیز را به او می دهد. از دیدگاه مارکسیسم، زیربنای جامعه اقتصاد است و تحولات آن، بر اساس ابزار تولید و روابط اقتصادی شکل می گیرد. بر این اساس، جوامع باید سیر واحدی (اشتراک اولیه، برده داری، فئودالیسم، بورژوازی، سوسیالیسم و کمونیسم) را طی کنند. این دیدگاه، انسان را فاقد اختیار می داند و هر نظریه اصلاحی را با وجود مالکیت خصوصی بی فایده می شمارد، زیرا انسان محکوم به جبر تاریخ و نظام اقتصادی است. مارکسیست ها تلاش می کنند تاریخ بشریت را تاریک و ظالمانه جلوه دهند تا هرگونه ندای حق و عدالت را بی اعتبار سازند، غافل از آنکه تنها منادیان حق و عدالت در طول تاریخ، مذاهب بوده اند. این تحلیل، خواننده را به تأملی عمیق در تفاوت های بنیادین این مکتب با دیدگاه اسلامی فرامی خواند.

نظریه اسلام: اصالت حق، اختیار انسان و پیروزی نهایی حق

در نقطه مقابل ماتریالیسم تاریخی، استاد مطهری نظریه اسلام را با خوش بینی و امید به آینده ارائه می دهد. اسلام، هستی را بر اساس حق می داند و حق را اصیل و پایدار می شمارد، در حالی که باطل را غیر اصیل و موقتی می داند. انسان نیز از دیدگاه اسلام، صرف یک ابزار نیست، بلکه دارای اختیار، اراده و فطرت حق گرا است. هرچند انسان به واسطه اختیار خود ممکن است از مسیر اصلی منحرف شود، اما این فطرت حق جویی هرگز از بین نمی رود. اسلام معتقد است که نبرد میان حق و باطل همیشگی است، اما باطل هرگز نمی تواند به طور کامل بر جامعه سیطره یابد و همیشه غلبه نهایی از آنِ حق خواهد بود. جامعه ای که بر پایه باطل بنا شود، محکوم به فناست؛ لذا اگر جامعه ای دوام می آورد، نشان از آن است که در آن، حق و صلاح بر فساد غلبه دارد.

استاد مطهری برای اثبات این نظریه، به شواهد قرآنی متعددی استناد می کند و با تفسیری روشنگرانه، روح امید و مبارزه را در خواننده زنده می سازد.

* شواهد قرآنی بر پیروزی حق:
قرآن کریم با آیات الهی خود، نوید پیروزی حق بر باطل را می دهد. آیاتی چون کل شى‏ء هالک الا وجهه و هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله و لو کره المشرکون به صراحت بر این اصل تأکید دارند که در عالم هستی، حق غالب و پایدار است و باطل، مغلوب و نابودشونده. این بینش، در تاریخ بشر نیز حکم می کند که حق بر باطل پیروز خواهد شد.

در سوره بقره، قرآن کریم سه گروه مؤمنین، کافرین و منافقین را معرفی می کند. جالب توجه آنجاست که خدعه منافقین – کسانی که از مذهب علیه مذهب استفاده می کنند – به خودشان بازمی گردد: یخادعون الله و الذین آمنوا و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون. این بیان، نشان می دهد که مکر و حیله هرگز نمی تواند تاریخ را به پیش ببرد. حدیث پیامبر (ص) که می فرماید: الملک یبقى مع الکفر و لا یبقى مع الظلم نیز مؤید همین نکته است؛ کفر ممکن است پایدار بماند، اما ظلم هرگز. در تحلیل جامعه، باید کلیت را در نظر گرفت؛ حتی در دوران حاکمان ستمگری مانند نادرشاه، در میان توده مردم، صداقت و امانت بر کذب و خیانت غلبه داشته است.

آیات سوره صافات نیز بر حاکمیت و منصوریت پیامبران تأکید دارد: و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین انهم لهم المنصورون و انّ جندنا لهم الغالبون. استاد مطهری توضیح می دهد که این پیروزی، لزوماً نظامی نیست، بلکه پیروزی اعتقادی و فکری است. همان گونه که امام علی (ع) فرمود: حملوا بصائرهم على اسیافهم؛ آنها می خواستند با شمشیرهایشان به مردم آگاهی ببخشند. مبارزه امام حسین (ع) نیز اگرچه در ظاهر نظامی شکست خورد، اما در واقع، یک جنگ فکری و اعتقادی برای احیای اسلام بود که به پیروزی رسید. اینجاست که کل یوم عاشورا معنای حقیقی خود را می یابد، به این معنی که هر روز مبارزه ای علیه ظلم و باطل و احیای حق و عدالت است.

در سوره انبیاء، خداوند خلقت جهان را بر حق می داند و می فرماید: بل نقذف بالحق على الباطل فیدمعه فاذا هو زاهق. این آیه نشان می دهد که باطل هرچند ممکن است غلبه ای موقت و ظاهری داشته باشد، اما حق ناگهان ظاهر می شود و باطل را در هم می کوبد. این حرکت انقلابی بر پایه نیروی حق پرستی است، نه برای منافع مادی. قرآن به مؤمنین توصیه می کند که از نمود باطل نترسند، زیرا و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون انْ کنتم مومنین.

باور به اصالت حق و طفیلی بودن باطل

آیه ۱۷ سوره رعد، حق و باطل را در قالب مثالی زیبا و پرمعنا بیان می کند: فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فى الارض کذلک یضرب الله الامثال. خداوند، آب صاف و پربرکت را از آسمان فرو می فرستد که سیلاب ها را در رودخانه ها به راه می اندازد. این سیلاب، کفی را بر روی خود حمل می کند، درست مانند فلزی که روی آتش ذوب می شود و مواد اصلی ته نشین گشته و مواد زائد به صورت کف روی آن می نشیند. اما کف می رود و نابود می شود، در حالی که آنچه به مردم سود می رساند، یعنی همان خیر و برکت، باقی می ماند.

این مثال دو نکته مهم را به ما می آموزد: اولاً، باطل نمود دارد اما حق اصالت دارد. کسی که از ماهیت قضیه خبر ندارد و از بالا به سیلاب نگاه می کند، تنها کف را می بیند و می پندارد که خروش سیل از آن کف است. باطل نیز این چنین بر نیروی حق سوار می شود و روی آن را می پوشاند؛ یعنی اکثریت جامعه را انسان هایی تشکیل می دهند که صلاحشان بر فسادشان غلبه دارد و اگر احیاناً فسادی در آنها هست، ناشی از جهل و قصور است. اما اگر به ظاهر جامعه نگاه کنیم، ممکن است ظلم و تجاوز و خدعه و ناپاکی را بیشتر ببینیم.

ثانیاً، باطل طفیلی است و حق استقلال دارد. کف روی آب خود حرکت نمی کند، بلکه این نیروی آب است که آن را به حرکت درمی آورد. یعنی حتی اگر معاویه ای پیدا شود و کارهای باطلی انجام دهد، باز هم از نیروی حق و ایمان مردم استفاده کرده و اهداف خود را تحقق بخشیده است. باطل، حق را با شمشیر خود حق می زند؛ یعنی نیروی حق را به خدمت خود می گیرد. برای مثال، اگر در دنیا راستگویی وجود نداشته باشد، دروغ نمی تواند کار خود را انجام دهد. دروغگویی امروز فایده دارد، چون راستگو بسیار است و اگر کسی دروغ بگوید، مخاطب می پندارد که او هم راست گفته و فریب می خورد. همچنین، اگر عدالتی در دنیا وجود نداشته باشد، امکان وجود ظلم محال است. به همین دلیل است که تمام کشورهای استعمارگر نیز دم از آزادی و عدالت می زنند و به اسم حقوق بشر، اموال دیگران را غارت می کنند.

امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبه ۵۰ نهج البلاغه پس از بیان همین نکته می فرمایند: اگر حق و باطل کاملاً از هم تفکیک شوند، کسی دیگر دنبال باطل نمی رود و زبان معاندین نیز از بد گفتن نسبت به مذهب حق، بسته می شود. اما قسمتی از حق با قسمتی از باطل مخلوط می شود و در اینجاست که شیطان بر دوستان خود مسلط می شود؛ یعنی ابزار شیطان، حق مخلوط شده با باطل است. پس از یک دید سطحی، باطل حرکت و جولان دارد، اما در نهایت و با دید تحلیلی، باطل مغلوب است. اساساً اگر حقی نبود، باطلی هم نبود، چرا که باطل با نام حق و در سایه و پرتو حق زندگی می کند. قرآن می فرماید: در شناخت جامعه این قدر به ظاهر حکم نکنید. اگر جامعه ای دوام دارد، بدانید تنها اقلیتی که مثل کف روی آبند، فاسد می باشند. این نگاه، به خواننده درکی عمیق و خوش بینانه از پویایی مبارزه حق و باطل می دهد و او را به سوی تلاش برای پیروزی حق فرامی خواند.

نتیجه گیری بخش اول: تاکید بر خوش بینی اسلام به سرانجام تاریخ و پیروزی حق

در پایان این بخش، خواننده با تکیه بر تحلیل های استاد مطهری، به درکی عمیق از ماهیت نبرد حق و باطل در هستی و جامعه دست می یابد. اسلام، برخلاف دیدگاه های بدبینانه و جبرگرایانه، خوش بینی عمیقی به سرانجام تاریخ و پیروزی نهایی حق دارد. این پیروزی، نه تنها یک آرزو، بلکه سنتی الهی است که در آیات قرآن و سرشت هستی ریشه دارد. انسان، به واسطه فطرت حق جو و اختیار خود، نقش محوری در این مبارزه ایفا می کند و هر گام او در مسیر حق، به غلبه نهایی خیر و عدالت نزدیک تر می شود. این بخش، بنیادهای فکری لازم را برای ورود به بحث احیای تفکر اسلامی فراهم می آورد.

بخش دوم: احیای تفکر اسلامی

در بخش دوم کتاب «نبرد حق و باطل»، استاد مطهری خواننده را به یک تأمل جدی درباره وضعیت کنونی جهان اسلام و نیاز مبرم به «احیای تفکر اسلامی» دعوت می کند. او با الهام از اندیشه های علامه اقبال لاهوری، به واکاوی علل سکون و انحطاط جامعه مسلمانان می پردازد و راهکارهایی برای تصحیح برداشت های نادرست از مفاهیم کلیدی اسلام ارائه می دهد تا حیاتی دوباره به کالبد بی جان جوامع اسلامی دمیده شود.

اقبال لاهوری و نیاز به احیای تفکر دینی

نام اقبال لاهوری، مصلح بزرگ اسلامی و شاعر و فیلسوف شهیر، در میان اندیشمندان معاصر می درخشد. استاد مطهری، با تجلیل از او، نقش بی بدیلش را در طرح مسئله احیای تفکر دینی برجسته می سازد.

نقش اقبال در طرح مساله احیای فکر دینی

اقبال، با بهره گیری از تحصیلات عالیه در غرب و شناخت دقیق از تمدن اروپایی، نه تنها بر ارزش علم جدید واقف بود، بلکه با دیدی نقادانه، به نقاط ضعف و خطرات تمدن غرب نیز اشاره می کرد. او تمدن اروپایی را، علیرغم جنبه های علمی و عقلانی آن، از نظر اخلاقی و فرهنگی بسیار خطرناک می دانست. اقبال معتقد بود که تمدن اروپا صرفاً بر عقل تکیه دارد و فاقد پیوند با روح، وجدان و ایمان است. شعارهای انسان دوستی و عدالت خواهی آن، تنها در مرحله زبان باقی مانده و نتوانسته ماهیت واقعی این فرهنگ را انسانی کند. از دیدگاه اقبال، اروپای امروز بزرگترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشریت است. او از مسلمانان، به ویژه جوانان، می خواست که فریب ظاهر فریبنده فرهنگ غرب را نخورند و به ماهیت واقعی آن پی ببرند.

مزایای تمدن اصیل اسلامی از دیدگاه اقبال

اقبال در مقابل، به معرفی پایه های اساسی و مزایای تمدن اصیل اسلامی می پردازد. او تاکید می کند که اسلام، با پشتوانه وحی و ایمان مذهبی، قادر است تا عمق روح بشر نفوذ کند و ضمانت اجرایی قوی درونی ایجاد نماید، چیزی که مکاتب اروپایی فاقد آن هستند. به عقیده اقبال، بشریت امروز به سه چیز نیاز دارد: اول، یک تعبیر روحانی از جهان، تا از سرگردانی ناشی از تفسیر مادی از هستی رهایی یابد. دوم، آزادی روحانی فرد و قائل شدن شخصیت برای انسان، تا استعدادهایش بروز کند. و سوم، اصولی اساسی و جهانی برای تکامل اجتماعی بشر بر مبنای روحانی (یعنی همان مقررات اسلامی).

وضعیت فعلی مسلمانان: اسلام زنده، مسلمین مرده!

نقطه اوج تحلیل اقبال، درک او از وضعیت کنونی مسلمانان است. او متوجه شده بود که اسلام واقعی در میان مسلمین غایب است. شعائر و آداب ظاهری اسلام وجود دارد، اما روح اسلام در جامعه مرده است. اقبال به زیبایی بیان می کند که تجدید حیات اسلامی امکان دارد، زیرا مسلمین مرده اند، اما خود اسلام نمرده است، چرا که تکیه گاه اسلام، یعنی قرآن و سنت پیامبر (ص)، جاودانه اند. نقص کار در تفکر و طرز تلقی مسلمانان از اسلام است. امیرالمؤمنین علی (ع) در پیشگویی خود فرمودند: لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا؛ یعنی اسلام مانند پوستینی است که وارونه پوشیده شده، نه تنها گرمایی ندارد، بلکه مضحک و بی خاصیت نیز شده است. این تعبیر، اوج نقد اقبال به وضعیت موجود و ضرورت احیای تفکر اسلامی را نشان می دهد.

علائم یک جامعه مرده از دیدگاه مطهری

استاد مطهری در ادامه، به تشریح علائم و نشانه های یک جامعه مرده می پردازد. او معتقد است که برای احیای تفکر اسلامی، ابتدا باید بیماری ها و نشانه های مرگ را شناخت. این علائم، نه تنها در سطح فردی، بلکه در تار و پود ساختار اجتماعی نیز قابل مشاهده اند.

فقدان جنبش و آگاهی

یکی از بارزترین علائم یک جامعه مرده، فقدان جنبش و آگاهی است. در چنین جامعه ای، سکوت و بی تحرکی ارزش شمرده می شود و هر کس که قدمی برای تغییر یا پیشرفت بردارد، نه تنها حمایت نمی شود، بلکه با مخالفت ها و سنگ اندازی ها مواجه می گردد. حیات واقعی، در آگاهی و تحرک نهفته است و هرچه انسان بی خبرتر و ساکن تر باشد، مرده تر است.

عدم همبستگی و تفرقه

از دیگر نشانه های مرگ در یک جامعه، عدم همبستگی و تفرقه میان افراد آن است. خاصیت مردگی، متلاشی و متفرق شدن اعضا از یکدیگر است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مثل المؤمنین فى توادّهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد اذا اشتکى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسهر و الحمى؛ مؤمنان در دوستی و رحمت و عطوفت، مانند یک پیکرند که اگر عضوی به درد آید، سایر اعضا با بیداری و تب با او همراهی می کنند. متأسفانه، تاریخ اسلام گواهی می دهد که مسلمانان در مواقع حساس، غرق در اختلافات داخلی بوده اند و وقایعی چون از دست رفتن اندلس یا فلسطین، بدون واکنش مؤثر از سوی جامعه اسلامی رخ داده است.

مرده پرستی

جامعه مرده، ارزش واقعی زندگان را نمی شناسد و به بزرگان خود تا زمانی که در قید حیات اند، بی اعتنایی می کند. اما پس از مرگشان، به تجلیل و ستایش از آن ها می پردازد. این مرده پرستی، نشانه ای از عدم توانایی در درک و بهره مندی از ظرفیت های فکری و معنوی موجود در زمان حال است. علامه طباطبایی، نمونه ای از بزرگان معاصر است که ارزش واقعی آثارش، شاید در آینده ای دورتر کاملاً درک شود، حال آنکه باید در زمان حیاتشان از این گنجینه ها بهره برد.

پذیرش دروغ و رد حقیقت

آخرین علامت جامعه مرده، پذیرش دروغ و رد حقیقت است. در چنین جامعه ای، خرافات و داستان های بی اساس رواج می یابد و حقایق، حتی اگر مستند باشند، نادیده گرفته می شوند. استاد مطهری با مثال داستان اربعین امام حسین (ع)، این پدیده را به خوبی توضیح می دهد؛ جایی که روایت های غیرمعتبر درباره بازگشت اهل بیت به کربلا در اربعین، گسترش یافته، در حالی که حقایق مستند مانند حضور جابر بن عبدالله انصاری و مفهوم عمیق زیارت اربعین، کمتر مورد توجه قرار می گیرد. این انحراف از حقیقت، ریشه های ضعف و سکون را در جامعه عمیق تر می کند.

تصحیح برداشت های نادرست از مفاهیم اسلامی

استاد مطهری معتقد است که احیای تفکر اسلامی، بدون تصحیح برداشت های نادرست و مسخ شده از مفاهیم بنیادین دینی امکان پذیر نیست. بسیاری از این انحرافات، ریشه های تاریخی در قرون اولیه اسلام دارند و امروزه به اشکال گوناگون در میان مسلمانان بروز کرده اند.

تأثیر عمل در سعادت

یکی از مهم ترین آسیب ها، خوار شمردن تأثیر عمل در سعادت انسان است. اسلام، دین عمل است و سعادت و سرنوشت انسان را وابسته به تلاش و کوشش او می داند: لیس للانسان الا ما سعی و فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره. این تفکر واقع بینانه، باعث بیدار شدن حس اعتماد به نفس و فعالیت در جامعه می شود. اما متأسفانه، افکاری در میان مسلمانان رواج یافت که عمل را تحقیر می کرد. خلفای بنی امیه برای توجیه فساد خود، این فکر را ترویج کردند که اساس اسلام بر ایمان است و عمل اهمیت چندانی ندارد. در حالی که شیعه با الهام از امام علی (ع) معتقد بود که الایمان معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان؛ یعنی عمل جزء لاینفک ایمان است.

استاد مطهری هشدار می دهد که امروزه، برخی شیعیان نیز عملاً به این تفکر مرجئه (قائلین به بی اهمیتی عمل) گرایش یافته اند و گمان می کنند صرف انتساب به ائمه یا عزاداری، برای سعادت کافی است. قرآن صراحتاً این اعتقاد را رد می کند و می فرماید: لیس بامانیکم و لا امانى اهل الکتاب من یعمل سوءاً یجز به؛ نه آرزوهای شما و نه آرزوهای اهل کتاب، هیچ کس بدون عمل نیکو به بهشت نمی رود و هر کس بدی کند، کیفرش را می بیند. ائمه اطهار (ع) نیز بارها این پندار غلط را تذکر داده اند. داستان زید النار، برادر امام رضا (ع) که به صرف انتساب خود را اهل بهشت می دانست و امام او را نکوهش کردند، نمونه ای از این هشدارهاست. پیامبر (ص) به دختر گرامیشان حضرت فاطمه (س) فرمودند: یا فاطمه اعملى بنفسک، انى لا اغنى عنک شیئا؛ یعنی ای فاطمه، خودت عمل کن که من نمی توانم تو را بی نیاز کنم. این ها همه گواهند که اسلام، دین عمل است و هرگونه تفکر خیالی و غیرواقع بینانه، از روح حقیقی اسلام به دور است.

مفهوم زنده و مرده از تفکر

برای درک مفهوم «تفکر زنده»، ابتدا باید تفاوت حیات انسانی با حیات حیوانی را بدانیم. قرآن کریم در مورد تأثیر تعالیم خود می فرماید: لینذر من کان حیا؛ یعنی قرآن تنها بر کسانی اثر دارد که شائبه ای از حیات انسانی در آن ها باشد. این حیات، نه به معنای نفس کشیدن و غذا خوردن، بلکه به معنای دانایی و توانایی است. اسلام، دین حیات است و هر تفکری که منجر به آگاهی و توانایی نشود و به سکون و بی خبری بینجامد، از اسلام نیست. متأسفانه، بسیاری از مفاهیم اخلاقی و تربیتی اسلام، امروزه به شکل وارونه ای در افکار مسلمانان جای گرفته اند. این مفاهیم، مانند تیغی دو دم عمل می کنند؛ اگر صحیح آموزش داده شوند، اثری عالی دارند، اما اگر اندکی از مسیر خود منحرف شوند، تأثیری کاملاً معکوس خواهند داشت.

مفاهیم اخلاقی مسخ شده

در ادامه، استاد مطهری به دو مفهوم اخلاقی مهم یعنی توکل و زهد می پردازد که در طول زمان دچار تحریف شده اند.

  1. توکل:

    در قرآن، کلمه توکل همواره مفهومی زنده کننده، محرک و حماسی دارد. هرگاه قرآن می خواهد انسان را به عمل وادارد و ترس را از او بگیرد، می فرماید: «به خدا توکل کن و جلو برو و از کثرت دشمنان نترس». اما در تفکر امروز بسیاری از مسلمانان، توکل به معنای ترک کار و شانه خالی کردن از وظایف است. این برداشت، کاملاً وارونه آن چیزی است که قرآن تعلیم داده است؛ مفهومی که انسان را به بی عملی و انفعال سوق می دهد و روح حماسی آن را می گیرد.

  2. زهد:

    مفهوم زهد نیز یکی دیگر از مواردی است که در میان ما کاملاً مسخ شده است. زهد در لغت به معنای بی میلی و بی رغبتی است. اگرچه در قرآن مستقیماً به مفهوم اخلاقی زهد اشاره نشده، اما در کلام معصومین (ع) بسیار ذکر شده است. اما زاهدی که در سنت اسلامی معرفی می شود، با تصویری که امروزه از آن در جامعه وجود دارد، تفاوت بسیاری دارد. اسلام به دو نوع قدرت قائل است: قدرت اقتصادی و قدرت روحی؛ و زهد یکی از مصادیق قدرت روحی به معنای وارستگی از دنیاست. مال، ثروت، جاه و مقام اگر از راه مشروع به دست آید و در راه هدف مقدس به کار رود، هیچ منافاتی با زهد ندارد، بلکه مورد سفارش اسلام نیز هست.

    امام صادق (ع) در پاسخ به معترضین به آراستگی ظاهری ایشان، به حضرت یوسف (ع) اشاره می کنند که پس از آزادی از زندان، بزرگترین پست های حکومتی (وزارت دارایی) را مطالبه کرد و قرآن نیز آن را بر او عیب نگرفت، زیرا هدف او معنوی بود. ولایت بر جائر نیز اگر به قصد نجات مظلومان باشد، نه تنها حرام نیست، بلکه می تواند واجب باشد. کسب ثروت نیز به همین منوال، بستگی به هدف افراد دارد. امام علی (ع) زهد را در دو جمله قرآنی خلاصه می کنند: لکیلا تاسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم؛ یعنی به مقامی از نظر روحی برسی که اگر تمام دنیا را از تو بگیرند، روحت نشکند و اگر تمام دنیا به تو روی آورد، اسیر شادی نشوی.

    متأسفانه، بسیاری از زاهدان امروز، هم ضعف روحی دارند و هم ضعف اقتصادی. آنها از قدرت اقتصادی دوری گزیده اند و چون ثروت ندارند، به دریوزگی افتاده اند. از نظر روحی نیز ضعیف اند؛ زیرا اگر روزی دنیا به آنها روی آورد، اختیار از دستشان می رود و فاسد می شوند. زهد امام علی (ع) این گونه نبود؛ ایشان بیش از هر کس در اجتماع فعالیت می کرد، ثروت تولید می کرد، اما چیزی برای خود نمی اندوخت و با شکم سیر نمی خوابید، زیرا درد انسانیت داشت: لعل بالحجاز او الیمامه من لا طمع له فى القرص.

    استاد مطهری در ادامه، به فلسفه های مختلف زهد می پردازد که دو مورد از آن ها مردود و چهار مورد مورد تأیید اسلام است:

    فلسفه های زهد توضیح دیدگاه اسلام
    رهبانیت (ترک دنیا برای عبادت) جدایی کار دنیا از آخرت و رها کردن دنیا برای عبادت محض. مردود (لا رهبانیه فی الاسلام).
    معاوضه لذت دنیوی با اخروی ترک لذات حلال دنیا به امید افزایش لذات آخرت. مردود (لذات حلال مانع آخرت نیستند).
    زهد برای ایثار ترک لذت شخصی برای رفع نیاز دیگران. مورد تأیید و ستایش (نمونه اهل بیت).
    زهد برای همدردی همدلی با محرومان و ساده زیستی برای تسکین آن ها. مورد تأیید (نمونه امام علی).
    زهد برای آزادگی رها شدن از قیود تعلقات مادی برای سبک باری و آزادی روح. مورد تأیید (نمونه انبیا و رهبران).
    زهد برای درک لذایذ معنوی کاهش لذات مادی برای ادراک بهتر لذات روحانی. مورد تأیید (ریاضت عارفانه).

    زهد برای ایثار: در شرایطی که دیگران بیشتر به نعمتی احتیاج دارند، انسان از لذت حلال خود می گذرد تا دیگران آسایش یابند، مانند زهد اهل بیت (ع) که و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا.

    زهد برای همدردی: وقتی امکان کمک مادی نیست، مؤمن با همدردی معنوی، تسکین بخش نیازمندان می شود. امام علی (ع) این همدردی را وظیفه پیشوایان می دانست تا فقیر با فقر او تسکین یابد و غنی دچار طغیان نشود. این زهد باید متناسب با مقتضیات زمان باشد.

    زهد برای آزادگی: برخی انسان ها می خواهند آزاد زندگی کنند و زنجیر تعلقات مادی را از خود بردارند تا سبک بار و سبک بال در اجتماع حرکت کنند. این همان شیوه زندگی پیامبران و رهبران بزرگ است که خفیف الموونه بودند.

    زهد برای درک لذایذ معنوی: اگر انسان در لذات مادی غرق شود، از لذات معنوی محروم می گردد. برای درک لذت نماز شب یا مناجات با خدا، چاره ای جز کم کردن تعلقات مادی نیست. این زهد، موجب حیات و پویایی است.

همه این ها نشان می دهند که زهد اسلامی، زهدی زنده و فعال است، نه بی عملی و سکون. اسلام از زاهدهایی که مظهر زهدشان فقط بی تفاوتی به اجتماع است، بیزار است.

نتیجه گیری

در فراز و فرود صفحات کتاب «نبرد حق و باطل»، خواننده همراه با استاد شهید مرتضی مطهری، سفری عمیق و روشنگرانه را تجربه می کند؛ سفری که از مبانی هستی شناختی حق و باطل آغاز می شود و به چالش های بنیادین جامعه و لزوم احیای تفکر اسلامی می رسد. پیام اصلی این گنجینه فکری، تأکید بر ماهیت پویای اسلام به عنوان دین حیات، عمل و مبارزه مستمر حق علیه باطل است.

استاد مطهری با تحلیل های دقیق خود، به ما نشان می دهد که در کشاکش همیشگی خیر و شر، حق همواره اصیل و مستقل بوده و باطل تنها نموداری موقتی و طفیلی است که در نهایت محکوم به زوال است. او با ارائه شواهد قرآنی و منطقی، خوش بینی عمیق اسلام به سرانجام تاریخ و پیروزی نهایی حق را به تصویر می کشد و نقش انسان با فطرت حق جو و اختیارش را در این مسیر، محوری و تعیین کننده می داند.

همچنین، این کتاب در بخش دوم خود، ضرورت احیای تفکر اسلامی را با الهام از اندیشه های علامه اقبال لاهوری، با قوت تمام مطرح می کند. استاد مطهری با برشمردن علائم یک جامعه مرده، همچون فقدان آگاهی و جنبش، عدم همبستگی، مرده پرستی و پذیرش دروغ، به نقد وضعیت کنونی جوامع اسلامی می پردازد. او سپس با ظرافتی خاص، به تصحیح برداشت های نادرست از مفاهیم کلیدی اسلام، نظیر تأثیر عمل در سعادت، مفهوم توکل و فلسفه های حقیقی زهد می پردازد و نشان می دهد که چگونه این مفاهیم حیاتی، در طول زمان دچار تحریف شده و به بی عملی و سکون انجامیده اند. زهد حقیقی، از دیدگاه مطهری، نه ترک دنیا برای رهبانیت یا معاوضه لذات، بلکه ایثار، همدردی، آزادگی و درک لذایذ معنوی است؛ زهد فعال و پویایی که روح مبارزه و حیات را در کالبد جامعه می دمد.

این کتاب، بیش از یک خلاصه یا تحلیل، دعوتی است به بازنگری و تصحیح نگاه ما به دین و دنیا، به خود و جامعه. دعوتی است به تفکری زنده و عمل گرایانه که نه تنها راهگشای مشکلات فردی و اجتماعی است، بلکه مسیر سعادت حقیقی را نیز هموار می سازد. برای درک عمیق تر این گنجینه فکری ارزشمند و بهره مندی کامل از اندیشه های ناب استاد شهید مرتضی مطهری، مطالعه کامل کتاب «نبرد حق و باطل» را به شما خواننده گرامی توصیه می کنیم تا خودتان نیز در این مسیر فکری، همراه با استاد، به ژرفای حقایق دست یابید و روحی تازه در تفکر اسلامی خود بدمید.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه جامع کتاب نبرد حق و باطل (مرتضی مطهری)" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه جامع کتاب نبرد حق و باطل (مرتضی مطهری)"، کلیک کنید.